جدول جو
جدول جو

معنی باد خنک - جستجوی لغت در جدول جو

باد خنک(دِ خُ نُ / نَ)
تغییری که در اواخر ماه تابستان در هوا پیدا آید و سورت گرمابشکند، گویند باد خنک زده است. باد خنک دزده در یازدهم امرداد است و باد خنک آشکارا در بیستم امرداد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادخن
تصویر بادخن
محل رهگذر باد، بادخون، بادخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد گند
تصویر باد گند
در پزشکی ورمی که در خایۀ مرد پیدا می شود، باد خصیه، باد فتق، فتق
فرهنگ فارسی عمید
کیسۀ کوچک پلاستیکی استوانه ای یا کروی شکل که برای بازی یا تزئین آن را پر از باد می کنند، در علم زیست شناسی مثانه
فرهنگ فارسی عمید
(دِ گُ)
رجوع به باد کنجی و شعوری ج 1 ورق 154 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
رهگذر باد. (برهان) (ناظم الاطباء). جای گذار باد. سوراخی که ازآن باد درون خانه درآید چه خن و خون بمعنی سوراخ بود. (از فرهنگ خطی متعلق بکتاب خانه مرحوم دهخدا). جای بادگذار. (تاج المآثر). باجه. بادهنج:
او آتش تیز است بر تیغ کوه
وآن دگران چون شمع بر بادخن.
فرخی.
وقت سحر بقطب فلک بر بنات نعش
چون غنچۀ شکفته ورا گلستان وطن
گردان بدان مثال که از کاغذ آسیا
آرند کودکان سوی بالا ز بادخن.
لامعی (از شرفنامۀ منیری).
چون صوفیان بخانگه و شاهدان ببزم
چون سعتری بباغ و معاشرببادخن.
حکیم شمالی دهستانی (از انجمن آرا: بادپروا).
دانی آخر کاین رعونت بود خواب بیهشان
دانی آخر کاین ترفع بود باد بادخن.
سنائی (از آنندراج) (از انجمن آرا: بادپروا).
رجوع ببادخوان، بادخون، بادپروا و بادگیر شود.
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ)
مثانۀ گوسفند و گاو و مانند آن که بمالند تا نازک شود و باد در آن دمند و سر آن محکم کنند بازیچۀ کودکان را.
لغت نامه دهخدا
(هَِ دِ خُ نُ)
زاهد خشک است. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ تُ)
بمعنی طوفان و تندباد و گردباد. (آنندراج). ریح. دعبیه. زهلق. عصوف. ریح لباع. (منتهی الارب) ، خیال فاسد و اندیشۀ تباه کردن. (آنندراج). رجوع به باد سنجیدن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه داشتن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر کردن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن و باد شود
لغت نامه دهخدا
(دِ کَ کو)
رجوع به باد کهنکو شود
لغت نامه دهخدا
(دِخوَ / خُشْ)
نسیم. (دهار) (دستور اللغه) (زمخشری). طلّه. طلا. (منتهی الارب) ، بمعنی بادی که تخت آن حضرت را و لشکر و مردم ایشان را از جای بجای میبرد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ گُ)
بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید و بسبب آن خصیه بزرگ شود و درد کند و آنرابعربی فتق گویند. (برهان). فتق. (ناظم الاطباء). بادی که در شکم و خصیه پیچد و خصیه ازو ورم کند. (سروری). بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید، خصیه ورم کند و خصیه را بپارسی گند خوانند و این مرض را بعربی فتق گویند بمعنی گشادگی که آن پرده ای است برخلاف فتق. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به باد فتق و بادگن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 50 هزارگزی خاوری مسکون و 30 هزارگزی خاور شوسۀ بم به سبزواران واقع است و6 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ خُ)
دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم که در 76 هزارگزی جنوب خاوری راین و 2 هزارگزی شوسۀ بم به جیرفت واقع است و 40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
نام قدیم بیگ بیگ است. دهی است از شهرستان ایلام، و رجوع به بیگ بیگ شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ لَ)
خنک شدن هوا پس از گرما
لغت نامه دهخدا
تصویری از باد هنج
تصویر باد هنج
دریچه روزنه دریچه و روزنی که برای آمدن هوای تازه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از اسباب بازی کودکان که از لاستیک بشکل کره استوانه و غیره سازند و کودکان آن را باد کرده بهوا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد خنده
تصویر باد خنده
خنده تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای تیز پرواز از نوع شکافی منقاران که برنگهای خاکستری و زعفرانی و حنایی میباشد. قدش از گنجشک کمی بزرگتر و باندازه پرستوست
فرهنگ لغت هوشیار
دارویی که نفخ شکم بنشاند مانند بادیان و زیره سبز داروی ضد نفخ طارد ریاح بادکن
فرهنگ لغت هوشیار
((کُ نَ))
نوعی اسباب بازی از جنس لاستیک و به شکل کیسه که آن را پر باد می کنند، کیسه ای پر از هوا در ماهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باد خان
تصویر باد خان
بادخانه، بادگیر، گذرگاه باد
فرهنگ فارسی معین
اگر بادکنک بزرگ و به واقع یک بالن بود در خواب کاری است که بزرگ می نماید و شما در خود توانائی انجام آن را ندارید. چنانچه در خواب چنین بالنی را به شما دادند کاری به عظمت و بزرگی آن به شما پیشنهاد می شود که می تواند شما را در خود غرق کند و فرو ببرد. چنانچه به وسیله آن بالن از زمین بلند شدید و به هوا رفتید به شما می گوید از واقعیات زندگی دور می شوید و تکیه گاهی را از دست می دهید بی آن که نقطه اتکا قابل اطمینانی بیابید. اگر در سبد بالن ایستاده بودید، عشقی سر راه شما قرار می گیرد که بسیار هیجان انگیز است. اگر دختر جوانی ببینید که با بالن پرواز می کند به مردی شوهر می کند که در شهری دور از محل اقامت او خانه دارد. اگر با بالن به دور دستهای آسمان رفتید که زمین زیر پایتان محو شد و شما همچنان به طور عمودی بالا می رفتید به هیچوجه خوب نیست (به پرواز در حرف (پ) نگاه کنید). اگر بیننده خواب ببیند که سوار بالنی است ولی بالن ناگاه ترکید هم چنان نیکو نیست و شایسته آن است که بیننده خواب چندی مراقب خود باشد و از ایجاد برخورد های تند و خشن خودداری کند. اگر بادکنک کوچک بود و ترکید بیننده خواب یکی از انگیزه های عاطفی و احساسی خود را از دست می دهد. برای دختران و پسران جوان بیهودگی اولین عشقی است که ملاقات می کنند. اگر بالنی را در حال پرواز در آسمان دیدید که مردم به تماشا ایستاده بودند هیجانی عمومی به وجود می آید که امید بخش است. روی هم رفته دیدن بالن بد نیست.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
بادبان
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع مرکبات با نام علمی citroosmdica
فرهنگ گویش مازندرانی
بادکنک
فرهنگ گویش مازندرانی